-
تخم مرغ
سهشنبه 17 فروردینماه سال 1389 08:02
من از همینجا اعلام کنم ! اگه فردا دیدید من چاق شدم تقصیر این خانواده هست ها!! البته ذغال خوب هم بی تاثیر نبوده !! الان دو روزه ما تخم مرغ نداریم ! علف (جهت سالاد) نداریم !! یعنی چی!؟ آخه فقر و تنگدستی یه طرف تنبلی و گشادگی اعضاء هم طرف دیگه ! اعصاب نمیذارن واسه آدم ! آدم مجبوررررر میشه بره یه برش کیک بخوره بعد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 فروردینماه سال 1389 20:30
آخ آخ یه متن نوشته بود خوشجیل موشجیل بعد نمیدونم چی رو زدم پرید! آقا متن بود ها!! یعنی اگه مونده بودی نامزد جایزه نوبل میشد(حالا که پریده بذار بگیم اصلا رمان ۵۰۰ صفحه ای بود!!) خلاصه اش این بود که سیزده شما به در و چهارده به جاش سال دیگه .....!!! و اینکه تولد خانواده بوده و اینا.... عید شما هم ایشالا که مبارک بوده...
-
صورتی و صورتی تر
سهشنبه 10 فروردینماه سال 1389 00:39
خوب من بالاخره موفق به دیدار یه خانوم صورتی شدم !! و چون از اونجایی که همه از دیدارهاشون گزارش مینویسن و هی پزش رو به ما میدن منم گفتم یه چیزی بنویسم ! طبق معمول همه اوقاتی که من هیجان زده میشم شب قبل از اون روزی که قرار داشتیم من تاصبح بیدار بودم و صد البته صبح هم که رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون دیدم که ماشالا پوستم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 فروردینماه سال 1389 23:20
۱
-
بنیتا ، چینتا، کیک ، ۱۶۸۵۰
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1388 21:47
هیچی دیدم این آقای محترم بلاگ اسکای امکانات جدید گذاشته ذوق کردم گفتم چند تا عکس دور هم ببینیم !! این دختر دومی من هست ! که خیلی جیگره ولی خیلی هم مارمولکه و از اون موذی های روزگاره !!! اینم دختر اولیم هست که بی نهایت جیگر مامانشه و عشق منه و خیلی هم بداخلاقه و اصلا هم به کسی رو نمیده عسلم! مممم راستش الان هرچی گشتم...
-
گزارش پیاده روی در کنار اتوبان
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1388 00:46
خوب ! الان که ساعت چهار و پنجاه و پنج دقیقه صبح روز چهارشنبه دهم مارچ (وای چه زود دهم مارچ شد!!!) هست بنده به پیشنهاد یک دوست عزیز اومدم این وبلاگ رو آپ کنم که ثبت در تاریخ بشم !! راستش الان در موقعیتی نیستم که به کسی سر بزنم و بنابراین از همه کسانی که این وبلاگ رو میخونن و همه اونایی که نمیخونن و همه اونایی که نظر...
-
نانازی و بریانی
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 23:57
آه خداوندا!! یعنی من این چند روزه (این چند روزه نه ! اون یکی چند روز قبل تره ) هی از خودم هنر درکردم ها!! پای سیب درست کردم جیگر!! عین این فیلما شده بود ! منم حس خارجکیم گل کرد کلی خوردم بعدش کلی مافین درست کردم بعد شیرینی کره ای بعد الان یه دونه هم نداریم !! حالا تصمیم دارم واسه عید هم شیرینی بپزم ولی باید یکی دو روز...
-
آب بازی در باد
جمعه 7 اسفندماه سال 1388 12:31
خوب ! من زنده هستم ! به نظر که اینطور میرسه , کار خاصی هم نمیکنم یعنی نه مشغول درس خواندن هستم نه کار خونه نه رژیم نه دور از جون شما هیچ غلط دیگه ای..... نشستم دارم نگاه میکنم زندگی چطور میگذره ! یه دوستی داشتم از این کلاسای فرادرمانی و اینا میرفت (حالا تاثیری هم در حال عمومی و روش زندگی اش نداشت ) بعد میگفت بشین و...
-
هل من ناصر ینصرنی!؟
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 20:18
آسمون رحمت خدا که همیشه ابریه ! شاید دعای تو اون جرقه ای باشه که بارون بیاره ! بیا دستامون رو بدیم به هم , نه ! بیا دلامون رو بدیم به هم واسه جینگولیمون (زی زی ) دعا کنیم که مقاوم باشه ! که صبور باشه ! که ...... ساعت ده شب یکشنبه, دوشنبه, سه شنبه میعادگاه ما دلهای شما مهربونا ! به صرف دعا و مهربونی!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1388 22:20
دینگ
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1388 18:01
یه روزایی آدم نوشتنش نمیاد! یه روزایی هم هی نوشتنش میاد!! منم امروز صبح گفتم دیگه پرخوری و اینا رو بذارم کنار و با اینکه وزنه زیاد بالا نرفته ولی خوب بهتره که روم رو زیاد نکنم و اگه بشه تا عید هم چند کیلویی لاغر کنم! خوب البته انگیزه من که اومدن به ایران بود از بین رفته و یه جورایی سرد شدم از ادامه راه! یعنی این چیزا...
-
خوبم
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 17:27
خوب اول از همه بگم یه دوستی دارم اینجا که اسمش چیزه !! یعنی اسمش رو چیکار دارید الان اسمش سیسی هست! بعد یه وبلاگ رژیمی زده و داره تلاش خودش رو میکنه !! خواهش میکنم بهش سر بزنید که تنها نمونه ! خیلی هم لازم هست که لاغر بشه چون به زودی تصمیم داره که مامان بشه !! بعدشم این زی زی رفته پی یه مامان مجازی دیگه تا دو روز سر...
-
بازم اکسکیوز
شنبه 3 بهمنماه سال 1388 18:46
من یه کمی دوباره غر میزنم بعد دوباره قول میدم یه کمی آدم بشم !! یه کمی دیگه (منظورم آدم شدنه بود!) قبل از هرچیزی بگم که امروز صبح که وقت وزن کردن بود اینا من 5/76 بودم یعنی نیم کیلو از وزنی که اول مسابقه اعلام کردم کمتر بودم و نیم کیلو هم از وزن قبل از گلی بیشتر بودم !! یعنی چی !؟ اگه گفتید !!! امتیاز و اینا هم گفتم...
-
گلنامه
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 23:23
خدا به سرشاهده که من اصلا قصدم منت و اینا نیست ولی خودتون شاهد بودید که چقذه اومدم بهتون سر زدم و روحیه دادم ؟!! حالا یکیتون از روی نوعدوستی در راه رضای خدا بیاد این امتیازات من رو محاسبه کنه چی میشه !؟ والله حساب کتاب خودتون بهتر میشه ! من واسه خودتون میگم ! اگه نه که آآآآه آه دو دوتا چهارتا!! من نمیدونم این صبا با...
-
سه شنبه و چهار شنبه
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 21:09
جهت روشنگری اذهان عمومی اعلام کنم که بنده یعنی اینجانب به مدت حدود نه سال در یک ارگان دولتی مشغول به کار بودم (اصرارنکنید نمیگم بانک بودم ) بعد از قبول شدن خانواده برای دکترا به تبعیت از همسر از محل کارم مرخصی بدون حقوق گرفتم و خودم هم توی این مدت مرخصی شروع کردم به درس خوندن!! یعنی ما محل زندگی دائممون مالزی نیست و...
-
طولانی و بی سر و ته
سهشنبه 22 دیماه سال 1388 12:12
این متن طولانی هست و حاوی مقادیر معتنابهی غر غر و شکم چرانی میباشد ! از دوستان گرامی خواهش میشود درصورت ضعف اعصاب به ادامه مطلب مراجعه نفرمایند و همینجا یه خوش و بشی میکنیم و میریم سر خونه زندگیمون دیگه ..... همون روز جمعه کذایی که محموله واسمون رسید به خودم گفتم رژیم قطع ! همه چی قطع , میخوریم تا بترکیم ! کی به کیه !...
-
منو بگیریییییییدددددد.......
شنبه 19 دیماه سال 1388 01:59
خوب الان خیال شما راحت شده ؟! من امروز از صبح تا جان در بدن داشتم کربوهیدرات دادم بالا!! یعنی شوک که هیچی سکته مغزی و قلبی دادم به این بدن بیچاره !! البته اصلا یه خورده هم احساس عذاب وجدان ندارم ها و تازه اصلا قصدم شوک و این شوخیا نبود!! بلکه با قلبی آرام و ضمیری آگاه خوردم و حالش رو بردم ! فقط گوییا ریشتر سکته بالا...
-
پنجشنبه
جمعه 18 دیماه سال 1388 02:02
امروز اینا رو خوردم : دو تا تخم مرغ صد گرم پنیر پیتزا، یه کاسه پر سالاد دوباره یه کاسه پر دیگه سالاد (این یکی با اون یکی فرق داشت ) ۲۰۰ گرم ژامبون ، یه قاشق چایخوری روغن ، یه لیس خامه (یعنی خامه رو باز کردم بعد درش رو لیس زدم انداختم دور! خانواده ببینه این کارای بیکلاسی رو اعدامم میکنه !!) تمبر هندی سبز حدود ۱۰۰ گرم ،...
-
چهارشنبه خانوم
پنجشنبه 17 دیماه سال 1388 00:48
ببخشید کسی نمیدونه چرا من این همه دل نازک شدم تازگیها!؟ جدای از مشکلات درسی و پایان نامه ای و استادی و بی سوادی و خر در گلی و جدای از مشکلات مالی و جدای از مشکلات زندگانی و غربت و دوری و دست کوتاهی و جدا از اینکه الان دلم به شدت میخواست پیش یه نفر بودم و سرش رو میذاشتم روی پام و موهاش رو ناز میکردم تا خوابش ببره !! نه...
-
بیا پایین داداش
چهارشنبه 16 دیماه سال 1388 05:13
نمیاد پایین!! هی من بکش هی این بکش!! ای بابا!!! کش هم میاد بد مصب!!! دِ بیا پایین دیگه !!! اههههه!! میرم الان یه شکم سیر شکلات میخورم ها........ بله به این ترتیب هست که وزن بنده سرجای خودش گیر کرده و اصلا قصد نظر کردن به اعداد پایین تر نداره !! یعنی کلا این بدن من نه اینکه با کلاس هست به پایین اومدن و اینا واکنش منفی...
-
2010
شنبه 12 دیماه سال 1388 08:14
خوب بعله دیگه !! سال نوی شما هم مبارک باشه !! بالاخره ما هم نمردیم و خارجی شدیم !! البته دوسااااااااااااله خارجی هستیم ها!! منتهی اگه مالزی رو بشه خارج اعلام کرد!! من چه میدونم اینجا خارج از همه چی هست !! خوب من هفته پیش سه روز برنامه خام خواری گرفتم که خیلی خوب بود و حسابی کیف کردم ولی از اونجایی که برنامه بدن من سه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 11:45
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 دیماه سال 1388 21:47
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 آذرماه سال 1388 13:26
خیالتون راحت شد!؟!؟ نه راحت شدید!؟! من الان کلی چاق شدم !! هی گفتم به روی من نیارید!! من جنبه ندارم !! اینطوری شد دیگه !! البته خوب یه مقداریش به گلی جان و بازیایی که سرم درآورد هم مربوط میشه ولی کلا میفهمم که چاق شدم و تا فردا هم قصد ندارم دوباره رژیم رو شروع کنم چون این سری گُلی واقعا من رو شرمنده کرد اینقدر اذیتم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 17:22
خوب !! مرسی از این همه لطفی که داشتید. الان بنا به توصیه زی زی اومدم یه پستی بذارم برم پی کارم . حالم خیلی خوش نیست! شاید بعدا راجع بهش نوشتم . فقط التماس دعای خیلی زیاد واسه یه دوستی دارم که خیلی گرفتار شده . ****** والله به خدا من که اعتراف کردم ! چون این اول برنامه من بوده مقدار زیادیش آب بدنم بوده ولی خوب یه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 آذرماه سال 1388 20:41
خوب من اصلا با اینخانوم کوچیک راحت نیستم!! نمیدونم چرا!! به نظرم خیلی کوچیک هست !! چشم آدم درد میگیره !! مش حسن خیلی راحت تر بود واسم !! ولی اونم دیگه نفسای آخرشه !! نمیکشه کارای من رو انجام بده ..... مش حسن کامپیوتر من هست حدود 9 سالشه !! دیگه از اعضای رسمی محسوب میشه !! یار غار و رفیق تنهاییهای ما بوده و هست!! خانوم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 آذرماه سال 1388 15:07
چهارشنبه واقعا روز طاقت فرسایی بود!! من نمیدونم چرا این همه وسوسه میشدم !!بعد از این همه مدت برنامه کم کرب داشتن دیگه باید اشتهام تنظیم شده باشه ولی گوییا این بدن خوشگل من سر شوخی رو باز کرده هااااااا!!! بهانه ها بود که ردیف میکردم : - حالا یه دونه پیراشکی که اونقدری کرب نداره - هندونه میوه هست بذار چندتا برش بخورم -...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 آذرماه سال 1388 06:56
خوب به سلامتی میبینم که همه گروه بندی شدند و دارند میرن دید و بازدید و خاله بازی و اینا ! منم این گوشه دنیا نشستم واسه خودم هی آه میکشم !! البته اصلندشم مهم نیست ها!! حتی اصلا حسودیم هم نمیشه که تینا داره میره مسافرت و این خان داداشش حتی منو لواسون هم نبرده بود خوب حالا از این حرفا بگذریم ... من چرا وزن کم نمیکنم!؟ نه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 آذرماه سال 1388 00:27
" />
-
کلمانه
جمعه 13 آذرماه سال 1388 22:19
گل کلم یک سبزی ایدهآل برای کاهش وزن است. گل کلم دارای فیبر زیاد و کالری کم است. یک لیوان گل کلم تمام نیاز به ویتامین Cروزانهی یک فرد را تأمین میکند. این سبزی هم چنین غنی از ویتامینهای فولات، ویتامین B6و پتاسیم است. برای نگهداری طعم گل کلم و کاهش دفع مواد مغذی آن، آن را در زمان کم بخارپز یا آبپز کنید. پختن زیاد از...