بعد از یه آخر هفته گند که این استاده با کفش میخی روی اعصاب من لزگی رقصید دیگه به اونجایی که نباید برسه رسید و من ایمیل دادم واسه رییس دانشکده و ازش وقت ملاقات خواستم و امروز صبح هم جواب اومد که واسه فردا بعدازظهر بیا ببینم دردت چیه . مد نظر داشته باشید رییس دانشکده ها نه مثلا رییس گروه یا معاون دانشکده ! یه دفه رفتم سر اصل کاری. حالا استرس دارم اساسی! یعنی احتمال اینکه فردا من فارغ التحصیل بشم و یا اینکه کلا معدوم التحصیل بشم هست. درصدهاش هم برابره ! ولی واقعا دیگه کشش نداشتم با این استاده کل کل کنم بالاخره یا رومی رومی یا ایرانی دیگه !! والله بخدا. 4 سال و خورده ای آدم یه فوق لیسانس پرپری بگیره ؟؟ مردم تاحالا دکتراشون رو هم گرفته بودن. دیگه با خودتون هست که بشینید دعا کنید که فردا کار من درست بشه و استاده سوسک بشه و من خوشحال و خندان بیام ادامه رژیم بازیمون رو بکنیم و یا اینکه دعا نکنید من کارم گره کور بخوره بعد از این به بعد وبلاگ بشه داستانهای یک سوسک بدبخت!! خود دانید از ما گفتن بود.
بعد یه غیرت رژیمی ای دارم من که نگوووو... نه تنها پایبندی خود را به رژیم مربوطه حفظ کرده ام و با وجود این یاروهه که به اعصابم شوک الکتریکی میزنه پرخوری نکردم بلکهههههه حتی باشگاه هم مرتب رفتم و خودم رو کشتم . ولی یه چیزی رو دریافتم و اینکه آدم باشگاه باید تنهایی بره ! یعنی خانواده و اینا نه ها! اون که کاری به کار من نداره . منظورم اینه که با دوستی آشنایی کسی نره و اونجا هم با کسی دوست نشه . آقا ما دیروز دم آخری گفتیم بیست سی کالری از این دستگاه قایق سواریه چیه !؟ از اونا بزنیم تا این خانواده دوش میگیره بعدش بریم خونه . بعد یه خانوم با شخصیتی اومدن ور دل ما نشستن و هی سر حرف باز شد و هی اون از خودش تعریف کرد و هی من به به اینا کردم بعد یه دفه دیدم ای دل غافل 80-170 کالری به باد هوا رفت. یعنی چی اون وقت؟ یعنی من امروز از صبح دارم از دست و پا درد ناشی از کششهای اون قایق سواریه بال بال میزنم . تنها بودیم 20 کالری میسوزوندیم دیگه ... چه کاریه بخدا.
پ.ن. اون کالریها رو نخوردم ها! سوزوندم ! یه دفه گفتم فک نکنید به باد هوا رفتن یعنی خوردن و آشامیدن!! گفتم ایهام ایجاد نشه
همین دیروزی رفته بودم باشگاه دوباره خودمو وزن کردم 76.9 بود یعنی فک کن بصورت خاک برسری وزنم میاد پایین. آها اینم میخواستم بگم که هنوز گلی جان در معیت ما هستن یه وخ دلمون واسش تنگ نشه خدای ناکرده !!
بعد اون دوستانی که تذکر دادن چرا به خانواده گفتی و اینا باید همینجا اعلام کنم تقصیر من نبود. والله ما ازاونا نیستیم که فرتی بیاییم خاطراتمون رو تعریف کنیم و کلا خانواده هم از این روها به ما نداده بشینه یه ساعت به هاچین واچین ما گوش بده . اون آقاهه آخریه خودشون همینطوری شیک و باکلاس اومدن کنار ما دوتا و همچین سوالی کردن!! یعنی من مونده بودم فک کرده این خانواده اشیا تزیینی هست؟؟ اینم دلیلی شد تا خانواده سریع بپره بیاد ثبت نام کنه که البته غیرتی بازی و اینا بهانه ای بیش نبود و کلا چه معنی داره زن ادم بره باشگاه با کلاس ورزش کنه بهش خوش بگذره ؟ بعد آدم خودش نره ؟ مگه چی کم داره ؟ اصلا زن رو چه به خوشحالی های تنهایی!؟!؟
آخه آدم چی بگه؟ آقایون محترم !؟ اون موقع که من مجرد بود همه تون دسته جمعی رفته بویید سواحل قناری؟ حالا هی گروه گروه میایید میپرسید من ازدواج کردم یا نه !؟!؟ مخصوصا این دوست آخرمون از آفریقای جنوبی ! همین کارا رو میکنید خانواده مجبوووووور میشه توی این بحران مالی بیاد باشگاه ثبت نام کنه منو همراهی کنه ! عزیز دلم وقتی میبینی اون آقا قد بلنده اونی که داره میخنده .... کنار من واستاده لابد یه نسبتی داره باهام دیگه !! دکوری با خودم نیاوردمش که !! بعد شما خصوصی سوالاتت رو میپرسیدی من جوابت میدادم !! گفتم که در جوانی یه اشتباهی کردم بعله رو گفتم ! چه میدونستم بعد از اون یه دفه قراره این همه جذاب بشم !! لامصب این دو پره گوشت چه میکنه (هر پره 50 کیلو!!)
همین دیگه ! خواستم درجریان باشید ما دوباره قراره در معیت خانواده محترم به باشگاه بریم و این به معنی این هست که کلا نمیریم !! چون ..... هیچی ولش کن ! شما خوبید!؟!؟
اصلا خواهر شوهر در یه مجلس عروسی باید چشمگیر باشه !! قلمبه باشه !! چه معنی داره خواهرشوهر باریک اندارم !؟ بعد اینا رو میگم که نخوام به خودم فحش بدم و به روح و ژن و سلولهام کلمات قصار تقدیم کنم که بعد از یه هفته ورزش بکوب بکش و رژیم و تازه پیاده روی هزاررررررتا!! زحمت کشیده یه کیلو چاق شده !! تازه جمع و جور هم نشده که بگم لا اقل عضله زده !! مثلا الان لپ تاپ رو گذاشتم رو طبقه اولی شکمم دارم براتون تایپ میکنم ! اینطوری هست زندگی آدمای متاهلی مثل ما....