ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

به به به ! میبینم که دیش دیری دیری دیم !!! دیم دیری دیری رام .......

بعله دیگه الان به وقت مالزی سه دقیقه هست که میلاد با سعادت ستاره درخشان آسمان رژیم و خوش تیپی !!!! نانازی خانوم گلی گلی گل نشان جگر طلا شروع شده !! خانومها لطفا به این مناسبت خوش یمن و فرخنده همه کارا رو بذارید کنار و کمرا رو گرم کنید . عصرگاه در همین مکان مجلسی با حضور دوستان خوش تیپ خوش فکر خوش اندام و کلا خوش خوشان برگزار خواهد شد حضور سروران گرامی مایه شعف و شادمانی تازه به دنیا آمده میباشد.

فعلا ما بریم با کائنات سر و کله بزنیم چیا میخوایم تو امسال و وظایفش رو معلوم کنیم شما هم علی الحساب یه حرکتی به اندام گرامی بده تا خودم بیام مجلس رو گرم کنم ......


میجوید یا گاز میزنید؟

چون بنده واقعا از این وزن مسخره خسته شدم و دیگه اون روی من رو داره پایین میاره ! میخوام یه کمی !! توجه داشته باشید فقط یه کمی محدوده کالریم رو بیارم پایین . مثلا حدودای 1200-1300 روزانه و صد البته برهمگان واضح و مبرهن است که باید سطح فعالیتم رو هم بالا ببرم.

یه مطلبی میخوام بگم اولش یه بار میگم گلاب به روتون بعد دیگه هرجا که لازم بود خودتون حساب کنید . خوب!؟

معده! این عضو از بدن بنده کلا این چند وقته در حال هنرنمایی بوده و چون خودم موجود هنرمندی هستم و هنرهام نهفته هست بنابراین معده ام خواست هنرهای نهفته رو به صورت هنرهای نمایشی دربیاره !! اونم چه نمایشییییییییییییییییییی!!!!! یعنی بنده با کلیه مراحل هضم غذا از بعد از جویده شدن تا نزدیکای ..... آشنا شدم و خودم به چشم دیدم که چه اتفاقاتی سر این غذاها میاد. این رو میگن همکاری چشم و معده در صافکاری دهان!! حالا منظورم چیه ؟ نخواستم گزارش محتویات معده ام رو بدم که , منظور داشتم . اونم این بود که شما چقدر غذاهاتون رو میجوید!؟ راست میگم. اگه یه بار غذاهایی که قورت دادید رو برگردونید و ببینید , متوجه میشید که غذاها حسابی جویده نشده . درحقیقت انگاری فقط غذا رو نرم میکنیم که از گلو بره پایین . این همه که راجع به جویدن غذا و اینا میگن واقعا راسته . ما همه فکر میکنیم خوب غذاهامون رو میجویم چون تو گلومون گیر نمیکنه دیگه . ولی وقتی غذا رو خوب بجوی , یعنی زیاد اون وقت خیلی زودتر سیر میشی . من بعد از اون دقت کردم دیدم توی رستورانا و کلا غذا خوریها اونایی که خیلی غذا رو میجون خیلی خیلی کمتر غذا میخورن!!(شما یه نانازی رو درحالیکه دماغش رو چسبونده به شیشه رستوران تصور کنید)

همین دیگه ! بازم توضیح بدم !؟ بجوید تا رستگار شوید. من الان در جرگه جوندگان دراومدم و به امید خدا میخوام در کتگوری دوندگان هم خودم رو بگنجونم  و اما امتیازات من :

شنبه 23 می : 7 امتیاز

یکشنبه 24 می: 5 امتیاز


برنامه غذایی یکشنبه :

صبحانه : یه تیکه مرغ و یه تیکه پنیر!!

نهار: تن ماهی نصف قوطی و سبزیجات

شام : بقیه اون تن ماهی بعلاوه تخم مرغ و سبزیجات

میان وعده : هیچی بابا وزنم رفته بالا چیزی از گلوم پایین نمیره

واااا! چرا هیشکی نگفت دوشنبه که هنوز نیومده ! من چطوری امتیاز دادم!؟

۲۸و ۲۹ و ۳۰ اردیبهشت

بسم الرب الشهداء و الصدیقین

با سلام خواهران گرامی,

یعنی من عمرا دیگه بدون چادر بیام وبلاگ آپ کنم !! الان با پوشش کامل و با حضور قلب و اینا در حالی 4 قل و یاسین و آیه الکرسی خوندم و به چهار گوشه مانیتورو کیبرد پوف کردم , دارم مینویسم.

من درکمال شرمندگی باید اعلام کنم که این سه روز رو امتیاز نمیارم . یعنی نه اینکه پیاده روی نکرده باشم یا نه نگفته باشم و یا حتی سر کشی نکرده باشم ! مشکل اینه که نظم کلی رو ازدست دادم و به قول خودم خواستم یه روز تقلب داشته باشم که سه روز شد!! من واقعا واسم یه سوال هست , اونایی که مثلا روزانه 300 یا 400 کالری مصرف میکنن بعد اون وقت چطور میتونن تو روز تقلبشون یه دفه سر صبحی 6 تا شیرینی و نون و نیمرو و بعد عصرونه یه عالمه خرت و پرت و قص الی هذا..... بابا مرحبا به اون معده ! اون معده نیست پولاده !!

ما روز اول تقلب پریدیم سر یخچال و دو سه تا گاز گنده از اون نون کشمشی که داشت چشمک میزد زدیم و بعد هم چند تا لقمه مشتی نون و پنیر و گوجه و خیار ,البته اینجا دیگه احساس سیری و تا حدی خفگی میکردم ولی خوب چون روز تقلب بود و از این شوخیا حالیش نبود باید میخوردم دیگه ! پس یه چای خوشگل ریختم و دو تا تیکه کاکائو و یه خورده آجیل هم گذاشتم کنارش و اومدم سراغ درس و مشق . آها یه دونه بیسکوییت هم برداشتم واسه مبادا! آقا چشمتون روز بد نبینه چای و بند و بساطش رو که خوردم گلاب به روتون گلاب به روتون , روم به دیوار .... دیگه تا آخر شب مثل مسموم ها بودم ! یعنی البته این معده من یه کمی لوس و ننر و اینا هست و خیلی باید باهاش مراعات کنی ولی واقعا این تقلب دیگه چه بلایی بود!؟ بعدشم اینقده حالم بد بود که خانواده ممنون کردن هرگونه رژیمی رو!! حالا من هرچی توضیح میدم که این واسه شکستن رژیم بوده و اینا ایشون قبول ندارن و میگن خودت رو ضعیف کردی!! منم که کشته مرده توجهات ایشون هستم فوری گفتم باشه عزیزم . البته دوباره از امروز که 5شنبه هست میخوام برنامه ام رو از سر بگیرم چون دوباره احساس سنگینی میکنم!! یه مشکل دیگه ای هم که هست و من میخوام با شما درمیون بذارم اینه که ... یعنی چیزه .... والله چطور بگم .... این گلی کماکان اثراتش رو درما به جای گذاشته و کاملا ما رو ترک نکرده و البته این دکتره محل ما گفتن که اشکالی نداره ولی خوب ما که قرار نیست این همه برو بچه و نوه و نتیجه رو همینطوری بی سرپرست بذاریم و بریم در نتیجه دوشنبه قراره بریم بیمارستان دانشگاه یک سری تست های پاپ اسمیر و اینا انجام بدن !! خلاصه اگه دیدید از دوشنبه به بعد این وبلاگ آپ نشد بدونید که ......

اگر بار گراااااااااااان بووووووووووودیم و رفتییییییییییییییییییییییم

اگر نامهربااااااااااااااااااان بوووووووووووووووودیم و رفتیم