خوب من این چند وقته خیلی درگیر بودم ! الان هم چشمم به امضا یه نامه هست که خیلی چیزا رو واسه من عوض میکنه ! فقط میتونم همین رو از حال و روزم بگم ! بعدا میام دوباره و مفصل با هم حرف میزنم ولی گفته باشم هااااااا شانون خانوم ! در سخت ترین شرایط هم حواسم هست که یه دفه نرم تو خاکی!!
امضای دفاعه ان شالله؟! دیگه تموم!؟ بعدش وقت می کنی به این خان داداش ما برسی حسابی!!!
من به این زن داداش فرهیخته افتخار می کنم حالا تو برو رد یابی کن! از خودم هم می تونستی بپرسی
آخ من چرا این روزها رو یادم میاد؟! من هم ترم آخر نمی خواستم ثبت نام کنم. امیدوارم که زودتر درست بشه و سابمیت کنی و خلاص.... اون روزی که تموم بشه یه شیرینی درست و حسابی میخوام ازت!
حالا به خان داداش سخت نگیر! هنوز که مامانش اونجا نیست!
خب به سلامتی از شانازی بی شانازی در اومدی . من که پاک اعصابم ریخته به هم. با اینهمه نخوردن وزنم میره بالا. از دست این ترازوهای مردم آزار. باشه منم حواسم هست. امروز رو اسمش رو می گذارم روز کنترل
انشالله همونی میشه که میخوای عزیز جون