ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

شانازی بی شانازی

خیلی سرم شلوغه ! یعنی خیلی ها! دیشب رو مجبور شدم دانشگاه بمونم و یه سره کار کنم ولی دیگه ساعت 8 صبح دیدم دارم میمیرم واسه همین زدم بیرون و تا ساعت ده راه رفتم ! وای خدا چیقده این دانیشگای ما تپه و دره داره ! چیقده هوا شرجی بود!! بعد تازه یه کاری کردم ! رفتم دستشوی طبقه سوم که یه حموم کوچیک داشت دوش هم گرفتم ! با آب یخ! ولی کلی حالم جا اومد!! احتمالا امشب هم بمونم ! حالا البته اگه از شدت کم خوابی نمیرم ! باید تموم بشه حتی به قیمت جونم!! دیگه حوصله اش رو ندارم ! اصلا ها! حالم دیگه ازش بهم میخوره !! پایان نامه رو میگم ها!! سریششششششش شده هوووووق!!! 

رژیمم رو هم رعایت میکنم ! تو دانشگاه خیلی راحت تره ! چون میرم سلف غذا میخورم و اینجا هم که پر از سبزیجات بخارپز شده و کلی غذاهای باب طبع رژیم من (و حتی شما دوست عزیز!!) دیگه همین دیگه ! 

شانون خانم زودی بیا بگو عید میخوای کجا بری تکلیف لواشکای من رو مشخص کن!! 

نظرات 13 + ارسال نظر
شانون چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:05 ب.ظ

عید میریم آنتالیا. شرمنده. خواستیم بیاییم مالزی دیدیم اون هتلی که میخواهیم نفری دو و نیم می شد. ما هم که عیالواررررر. ۴ نفرمان سر به فلک می زد. البته چون با دوستامون بودیم ها. وگرنه اگه خودمون تنها بخواهیم بیاییم، خونه یکی از دوستای همسر می رفتیم که دیگه خیلی هزینه اش پایین می آمد. حالا اگه شد و مغز همسر را تلیت کردیم شاید تابستان. ببینیم چی میشه. یکی از دوستام شاید بیاد مالزی لواشکهاتو میدم بیاره!!!!

تینا چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:44 ب.ظ

برو حالشو ببر غر نزن! دلت می خواست الان تو ۳۶- درجه بودی یه مادر شوهر هم کنار دستت بود؟! تازه پات هم درد می کرد نمی تونستی یه پیاده روی بری؟

من هم نسبت به ترازوی دکتر مشکوک بودم تا اینکه دیروز دیدم وزنم کم شده! انگار مشکل ترازو نیست ها! مطمئنی؟!

تینا چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:58 ب.ظ

حرص نخور عزیزم! خوشحالم حالت بهتره! (از عصبانیتت معلومه دیگه)

من پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ب.ظ http://www.mitunam2.blogfa.com

نمیدونم چجوری باید واست کامنت خصوصی بذارم
میخواستم رمزو بگم

شانون شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ق.ظ

بخدا وقتی می بینم ناراحت میشی منم ناراحت میشم ها. حالا میخوای بگم دوستام بیان خونه تون هوار بشن؟ اونوقت از تنهایی در میای خوبه؟ چکار کنم نانازی جونم؟ این بلیط ها چارتره وقابلت پس دادن نداره ولی خب تو همیشه توی قلب من هستی . این شانازی نوشتنت رو خیلی دوست دارم. رژیم در چه حاله؟

شانون شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:52 ب.ظ

قربونت برم من دهم بر می گردم یعنی چهارم عید میرم تا دهم. بعدش اگه بودی حتما همدیگرو پیدا می کنیم و چشمم به دیدن روی ماهت روشن میشه. اگه خواستی شماره ام رو برایت خصوصی بگذارم. اینجا که کامنت خصوصی نمی شه گذاشت. شماره ام رو زی زی و صورتی هم دارن

من یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:55 ق.ظ http://www.mitunam2.blogfa.com


والا این سوالی بود که ذهن منم درگیرش بود!
ولی خب نامردا خوب هیکلایی دارن
وقتی این عکسا رو می بینم دلم میخواد دوباره ورزش و باشگاه رو شروع کنم...

مالزی بودن که خیلی هم عالیه من تریپ حسادت برداشتم واست
آخه چند روز دیگه محسن نامجو تو مالزی کنسرت داره

تینا یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:40 ق.ظ

نه هنوز! دلم نمیاد بخورمش آخه! حالا کلی مونده تا بیاد. بیشتر از یک ماه! شاید هم بنظر من خیلی میاد! چیکار می کنی با گرمای هوا؟!

زی زی یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ق.ظ http://zane27sale.blogfa.com


چقدر من واسه پایان نامه ی تو دعا کنم
چقدر حال کردم با این دوش گرفتنت . خوشم میاد عین خودم خلی

شانون یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:06 ق.ظ

شماره شما در موبایل اینجانب ثبت شد. حالا برم خصوصی بگذارم.

تینا سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:22 ب.ظ

یعنی تو سرشار از انگیزه بودی و من همه ش رو خراب کردم؟

شانون دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:35 ق.ظ

فکر نکنی که من دست از سرت بر می دارم ها. هی هر روز میام می بینم نوشته شانازی بی شانازی یعنی چی؟ نمیگی قلب شانون می شکنه؟ داشتیم می رفتیم زیر ۷۰ کجایی؟ تاکسی منتظره

زی زی دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ق.ظ http://zane27sale.blogfa.com


نه این عکسه نه
گناه داری
این

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد