خیلی سرم شلوغه ! یعنی خیلی ها! دیشب رو مجبور شدم دانشگاه بمونم و یه سره کار کنم ولی دیگه ساعت 8 صبح دیدم دارم میمیرم واسه همین زدم بیرون و تا ساعت ده راه رفتم ! وای خدا چیقده این دانیشگای ما تپه و دره داره ! چیقده هوا شرجی بود!! بعد تازه یه کاری کردم ! رفتم دستشوی طبقه سوم که یه حموم کوچیک داشت دوش هم گرفتم ! با آب یخ! ولی کلی حالم جا اومد!! احتمالا امشب هم بمونم ! حالا البته اگه از شدت کم خوابی نمیرم ! باید تموم بشه حتی به قیمت جونم!! دیگه حوصله اش رو ندارم ! اصلا ها! حالم دیگه ازش بهم میخوره !! پایان نامه رو میگم ها!! سریششششششش شده هوووووق!!!
رژیمم رو هم رعایت میکنم ! تو دانشگاه خیلی راحت تره ! چون میرم سلف غذا میخورم و اینجا هم که پر از سبزیجات بخارپز شده و کلی غذاهای باب طبع رژیم من (و حتی شما دوست عزیز!!) دیگه همین دیگه !
شانون خانم زودی بیا بگو عید میخوای کجا بری تکلیف لواشکای من رو مشخص کن!!
عید میریم آنتالیا. شرمنده. خواستیم بیاییم مالزی دیدیم اون هتلی که میخواهیم نفری دو و نیم می شد. ما هم که عیالواررررر. ۴ نفرمان سر به فلک می زد. البته چون با دوستامون بودیم ها. وگرنه اگه خودمون تنها بخواهیم بیاییم، خونه یکی از دوستای همسر می رفتیم که دیگه خیلی هزینه اش پایین می آمد. حالا اگه شد و مغز همسر را تلیت کردیم شاید تابستان. ببینیم چی میشه. یکی از دوستام شاید بیاد مالزی لواشکهاتو میدم بیاره!!!!
برو حالشو ببر غر نزن! دلت می خواست الان تو ۳۶- درجه بودی یه مادر شوهر هم کنار دستت بود؟! تازه پات هم درد می کرد نمی تونستی یه پیاده روی بری؟
من هم نسبت به ترازوی دکتر مشکوک بودم تا اینکه دیروز دیدم وزنم کم شده! انگار مشکل ترازو نیست ها! مطمئنی؟!
حرص نخور عزیزم! خوشحالم حالت بهتره! (از عصبانیتت معلومه دیگه)
نمیدونم چجوری باید واست کامنت خصوصی بذارم
میخواستم رمزو بگم
بخدا وقتی می بینم ناراحت میشی منم ناراحت میشم ها. حالا میخوای بگم دوستام بیان خونه تون هوار بشن؟ اونوقت از تنهایی در میای خوبه؟ چکار کنم نانازی جونم؟ این بلیط ها چارتره وقابلت پس دادن نداره ولی خب تو همیشه توی قلب من هستی . این شانازی نوشتنت رو خیلی دوست دارم. رژیم در چه حاله؟
قربونت برم من دهم بر می گردم یعنی چهارم عید میرم تا دهم. بعدش اگه بودی حتما همدیگرو پیدا می کنیم و چشمم به دیدن روی ماهت روشن میشه. اگه خواستی شماره ام رو برایت خصوصی بگذارم. اینجا که کامنت خصوصی نمی شه گذاشت. شماره ام رو زی زی و صورتی هم دارن
والا این سوالی بود که ذهن منم درگیرش بود!
ولی خب نامردا خوب هیکلایی دارن
وقتی این عکسا رو می بینم دلم میخواد دوباره ورزش و باشگاه رو شروع کنم...
مالزی بودن که خیلی هم عالیه من تریپ حسادت برداشتم واست
آخه چند روز دیگه محسن نامجو تو مالزی کنسرت داره
نه هنوز! دلم نمیاد بخورمش آخه! حالا کلی مونده تا بیاد. بیشتر از یک ماه! شاید هم بنظر من خیلی میاد! چیکار می کنی با گرمای هوا؟!
چقدر من واسه پایان نامه ی تو دعا کنم
چقدر حال کردم با این دوش گرفتنت . خوشم میاد عین خودم خلی
شماره شما در موبایل اینجانب ثبت شد. حالا برم خصوصی بگذارم.
یعنی تو سرشار از انگیزه بودی و من همه ش رو خراب کردم؟
فکر نکنی که من دست از سرت بر می دارم ها. هی هر روز میام می بینم نوشته شانازی بی شانازی یعنی چی؟ نمیگی قلب شانون می شکنه؟ داشتیم می رفتیم زیر ۷۰ کجایی؟ تاکسی منتظره
نه این عکسه نه
گناه داری
این