ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

منو بگیریییییییدددددد.......

خوب الان خیال شما راحت شده ؟! من امروز از صبح تا جان در بدن داشتم کربوهیدرات دادم بالا!! یعنی شوک که هیچی سکته مغزی و قلبی دادم به این بدن بیچاره !! البته اصلا یه خورده هم احساس عذاب وجدان ندارم ها و تازه اصلا قصدم شوک و این شوخیا نبود!! بلکه با قلبی آرام و ضمیری آگاه خوردم و حالش رو بردم ! فقط گوییا ریشتر سکته بالا بوده اون وقت بالا پایینم یکی شده فهمیدید!؟ یعنی راسته روده شدم !! توضیح بدم آیا!؟!؟  

اصلا یادم نمیاد چیا خوردم یه چیزی تو مایه های مقادیر زیادی نون بربری (سوگند همش یاد تو بودم ها) نون سنگک ، پنیر لیقوان، لواشک عزیز خانوم (مامان بزرگ جیگرم)، آلوچه ، ترشی خانگی، لواشک پاستوریزه ، تخمه ، پسته ، بادوم، شکلات ، آب نبات، مارشملو، کانفت، سوسیس ، کالباس، انار، میوه های خشک شده (این جدید بودها) و...... 

از دل پیچه و سرگیجه اش بگذریم یه حا..لی داد، یه حااااااااالی داد حالستان!!! ای خدا تا یه مدتی دیگه کسی نیاد مالزی وگرنه من میترکم ها!! من اصلا مقاومتی در مقابل نون بربری و سنگک ندارم البته بربری بیشتر ها!! یعنی رفته بودیم فرودگاه که ساکی ارسالی مامان اینا رو از یه دوستی تحویل بگیریم بعد من همونجا وسط سالن ساک رو باز کردم و یه تیکه بربری کشیدم بیرون ! واییییییییییییی!! دیگه کسی رو نمیشناختم !! به زور یه آشنایی دوری با خانواده احساس کردم ها!! بعد تازه این خانومه مهربون که اومده بود واسه ما یه عالمه آجیل و یه بسته گنده لواشک گلین آورده بود!! اووووووفففففف یه گاز بربری یه لیس لواشک یه دونه پسته ......  

حالا هم حالم به شدت خوبه و میخوام برم اون انار باقیمانده رو بردارم بیارم بخورم ! البته منتظرم خانواده بره بخوابه !! ببینید دوستان عشق و علاقه و محبت و این لوس بازیا جای خودش ولی بربری و انار و پنیر و .... رو که نمیشه همینطوری تقسیم کرد!! همون شادیهایمون رو تقسیم میکنیم بسه دیگه !! تازه خدا رو شکر که خانواده اصلا لواشک و اینا دوست نداره و البته خوب منم زیاد اهل پسته و بادوم نیستم ! این به اون در دیگه ! میدم اونا رو همش خودش بخوره !!  

تازه این بربری که اون بربری ای نیست که من میخوام ! من دوست دارم بربری از سر کوچه مون بخرم بعد همینطوری که دارم از کوچه میام پایین از سرش گاز بزنم و بخورم بعد وقتی میرسم خونه مامانم بگه واییییییی تو آبروی من رو بردی دختر! آخه تو خیابون بربری گاز میزنن!؟!؟ میدونید این خواب رو چند هزار بار دیدم !؟ البته اصلش اتفاق افتاده و از وقتی من اومدم اینجا هفته ای ۵-۶ بار خوابش رو میبینم و صبح که از خواب پا میشم دستم هنوز داغه از گرمای بربری !!!  

واییییی چه پست رژیمی عاشقانه ای شد.....  

 

عکس جنبه تزئینی داره !! 

  

پ.ن ۱ الان رفتم پست قبلیم رو خوندم !! حواس ندارم که !! منظورم این بود که من واقعا چند تا دوست توی دنیای حقیقی دارم ! توی دنیای مجازی که کلی دوست خوشگل مشگل تپل مپل باحال دارم

  

پ.ن ۲ تنم انگاری له شده !! از ورزشای دیروز همه جام کوبیده شده !! خانواده قراره یه روز درمیون بنده رو بندازه تو چرخ گوشت.....

پنجشنبه

امروز اینا رو خوردم : دو تا تخم مرغ صد گرم پنیر پیتزا، یه کاسه پر سالاد دوباره یه کاسه پر دیگه سالاد (این یکی با اون یکی فرق داشت ) ۲۰۰ گرم ژامبون ، یه قاشق چایخوری روغن ، یه لیس خامه (یعنی خامه رو باز کردم بعد درش رو لیس زدم انداختم دور! خانواده ببینه این کارای بیکلاسی رو اعدامم میکنه !!) تمبر هندی سبز حدود ۱۰۰ گرم ، چندتا قهوه مشتی ، ۱۴-۱۵ لیوان آب و شربت رژیمی ، چای ، یه خیار سالادی  

تحرکات : پیاده روی همینطوری ۲.۵ ساعت پیاده روی ورزشانه : ۵۷۰۰ قدم ورزش کششی و اروبیک نیم ساعت (این خانواده من رو خمیر کرده اینقدر کش و واکشم داده خوب آدم جلسه دوم که نمیتونه دماغش رو بچسبونه به نوک پاش!!!)

 

هنوز دچار توهمات روحی هستم ! امروز فکر میکردم من واقعا در دنیای مجازی چند تا دوست صمیمی دارم ! حالا خیلی صمیمی هم نه ! یه مقداری ! میدونید که مرض دارم دنبال بهونه میگردم که غصه دار باشم ! البته از دردهای مملز متوجه شدم که گلی درراه هست و واسه همین با خیال راحت میشینم غصه میخورم خب طبیعیه دیگه !! یه چیز جالبی که هست با وجود این همه تمایل به پرخوری عصبی و اینکه تقریبا انگیزه ای که دوباره رژیم رو شروع کرده بودم از بین رفته !! بازم ول نکردم و ناخونک به کربوهیدرات ها نزدم حتی تا اونجایی که تونستم قند های رژیمی رو کمتر کردم! نمیدونم الان در چه حالی هستم ولی حتی پوشیدن لباسهایی که سالها بود کنار گذاشته بودم و کم کم داشتم تصمیم میگرفتم ردشون کنم خیلی خوشحالم نمیکنه !! حالا بذار گلی بره بیاد ببینم چه خواهم کرد!! حالا البته نه اینکه فکر کنید من افسرده شدم رفتم کنج خونه ناله و افغان سر میکنم ها!! نه داداش عمرناتش ما اینکاره باشیم !! اون احساسات درونیه ! بیرونیش وقتی میبینی یه خانوم (اهم اهم ) تپلی شاد و شنگول و یه کمی خل مشنگ هست که مثلا امروز وسط محوطه دراز کشیده بود واسه خودش حرکات کششی انجام میداد !! شوما خودت رو ناراحت نکن آبجی.....

چهارشنبه خانوم

 ببخشید کسی نمیدونه  چرا من این همه دل نازک شدم تازگیها!؟ جدای از مشکلات درسی و پایان نامه ای و استادی و بی سوادی و خر در گلی و جدای از مشکلات مالی و جدای از مشکلات زندگانی و غربت و دوری و دست کوتاهی و جدا از اینکه الان دلم به شدت میخواست پیش یه نفر بودم و سرش رو میذاشتم روی پام و موهاش رو ناز میکردم تا خوابش ببره !! نه کلا جدای از این مسائل چی شده که من هی گریه ام میگیره !؟ (نه اینکه اینا مسائل کوچیکی هست گریه ندارند که آدم باید بخاطر مسائل خیلی بزرررررررررررگ گریه کنه ) بعد هی تمایل شدیدی به پرخوری عصبی دارم !؟ یعنی تمایل میگم تمایل میشنوید ها!! میگم گلی جان نکنه دوباره میخواین تشریف فرما بشید!؟ به خدا تعارف نکنید ها منزل خودتونه . اصلا چرا میرید که برگردید ؟ همینجا بمونید دور همی یه لقمه نونی میخوریم دیگه ! این همه رفت و آمد و خستگی و اینا واسه چیه !؟  

 

من امروز صد گرم گوشت چرخ کرده , دو ورق پنیر , یه کاسه پر سالاد, نصف یه تن در آب دو تا تخم مرغ و دو تا خیار سالادی خوردم (ماشالا ماشالا ) چند تا هم قهوه بی قند و دو سه پارچ آب و شربت رژیمی و نوشیدم یه لیوان هم کاکائو داغ (یعنی پودر کاکائو تو آب داغ) بعلاوه 100 گرم کرمیر کم کالری و کم کرب نوشیدم ! یه دونه هم فندق پیدا کردم که دادمش بالا به سلامتی ! قرص ماهی و مولتی ویتامین هم خوردم !! همه اینا رو یه دفه نخوردم ها!! آره داداش یواش یواش !! اونطوریا هم نیستم که حالا!! همین دیگه فقط نوشتم که یادم باشه چیا میخورم و چرا همش چشمم به این کلوچه ها و بیسکوئیت ها و کاکائو ها و مارشملو های روی میز هست !؟ نه خوب واسه چی باید چشمم دنبال اینا باشه !؟ یا وقتی در یخچال رو باز کنم اولین چیزی که بیاد توی چشمم اون بسته نصفه بیسکوئیت دایجستیو باشه !؟!؟ این خونه ما هم مرکز بلا هست ها!!!

 

 

پ . ن 1 :ببینید نو نهالان من !! اگه یه کمی خوب درساتون رو مرور کنید اینطوری نمیشید!؟ من چند پست قبل گفتم که سه روز خام خواری کردم و مثلا این اون شوکه بوده دیگه و تا اون موقع خوب بود قضیه !! الان دیگه باید از شوک دراومده باشه بدبخت!! ولی مثل اینکه شوکه قوی بوده رفته تو کما!!   

 

پ.ن 2 : الان کشف کردم که برای دیدن وزن من میتونید روی اون نانازی پایین ! آها اینجا کنار نظرات !! آره همینجا یه کلیک بفرمایید بعد مشخصاتم میاد!! تازه پیغام خصوصی هم میتونید اونجا بذارید ! تو قسمت تماس با من !! همین دیگه محض اطلاع گفتم !