بسم الرب الشهداء و الصدیقین
با سلام خواهران گرامی,
یعنی من عمرا دیگه بدون چادر بیام وبلاگ آپ کنم !! الان با پوشش کامل و با حضور قلب و اینا در حالی 4 قل و یاسین و آیه الکرسی خوندم و به چهار گوشه مانیتورو کیبرد پوف کردم , دارم مینویسم.
من درکمال شرمندگی باید اعلام کنم که این سه روز رو امتیاز نمیارم . یعنی نه اینکه پیاده روی نکرده باشم یا نه نگفته باشم و یا حتی سر کشی نکرده باشم ! مشکل اینه که نظم کلی رو ازدست دادم و به قول خودم خواستم یه روز تقلب داشته باشم که سه روز شد!! من واقعا واسم یه سوال هست , اونایی که مثلا روزانه 300 یا 400 کالری مصرف میکنن بعد اون وقت چطور میتونن تو روز تقلبشون یه دفه سر صبحی 6 تا شیرینی و نون و نیمرو و بعد عصرونه یه عالمه خرت و پرت و قص الی هذا..... بابا مرحبا به اون معده ! اون معده نیست پولاده !!
ما روز اول تقلب پریدیم سر یخچال و دو سه تا گاز گنده از اون نون کشمشی که داشت چشمک میزد زدیم و بعد هم چند تا لقمه مشتی نون و پنیر و گوجه و خیار ,البته اینجا دیگه احساس سیری و تا حدی خفگی میکردم ولی خوب چون روز تقلب بود و از این شوخیا حالیش نبود باید میخوردم دیگه ! پس یه چای خوشگل ریختم و دو تا تیکه کاکائو و یه خورده آجیل هم گذاشتم کنارش و اومدم سراغ درس و مشق . آها یه دونه بیسکوییت هم برداشتم واسه مبادا! آقا چشمتون روز بد نبینه چای و بند و بساطش رو که خوردم گلاب به روتون گلاب به روتون , روم به دیوار .... دیگه تا آخر شب مثل مسموم ها بودم ! یعنی البته این معده من یه کمی لوس و ننر و اینا هست و خیلی باید باهاش مراعات کنی ولی واقعا این تقلب دیگه چه بلایی بود!؟ بعدشم اینقده حالم بد بود که خانواده ممنون کردن هرگونه رژیمی رو!! حالا من هرچی توضیح میدم که این واسه شکستن رژیم بوده و اینا ایشون قبول ندارن و میگن خودت رو ضعیف کردی!! منم که کشته مرده توجهات ایشون هستم فوری گفتم باشه عزیزم . البته دوباره از امروز که 5شنبه هست میخوام برنامه ام رو از سر بگیرم چون دوباره احساس سنگینی میکنم!! یه مشکل دیگه ای هم که هست و من میخوام با شما درمیون بذارم اینه که ... یعنی چیزه .... والله چطور بگم .... این گلی کماکان اثراتش رو درما به جای گذاشته و کاملا ما رو ترک نکرده و البته این دکتره محل ما گفتن که اشکالی نداره ولی خوب ما که قرار نیست این همه برو بچه و نوه و نتیجه رو همینطوری بی سرپرست بذاریم و بریم در نتیجه دوشنبه قراره بریم بیمارستان دانشگاه یک سری تست های پاپ اسمیر و اینا انجام بدن !! خلاصه اگه دیدید از دوشنبه به بعد این وبلاگ آپ نشد بدونید که ......
اگر بار گراااااااااااان بووووووووووودیم و رفتییییییییییییییییییییییم
اگر نامهربااااااااااااااااااان بوووووووووووووووودیم و رفتیم
ای بابا...سلام نانازی جون خوبی عزیزم بهتری؟؟؟ ای بابا حالا که میخوایم مسابقه رو ببریم داری میری؟ نه ایشالله خبر خاصی نیست..من منتظرتم
ناقلا پاپ اسمیر برا چی؟
نانازی جونم تو چقدر بامزه اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
افاااااااااااااااا لی لی جونم این چه حرفیه؟ دعوات میکنم از این حرفای بد بزنیااااااا. بعدشم تست دادن انقدر تعطیلی نداره ها، البته من شنیدم:)
آره واللا منم تا میگم سرم درد میکنه مامانم میگه بخاطر این رژیمای من دراوردیته! ببین خوشگلم مواظب خودت باش زودی بیاها، منم دعا میکنم ایشاللا چیزی نیست فقط شاید جدی ضعیف شدی. قرص آهن و اینا میخوری؟ آخه من وقتی جراحی کرده بودم تا اومدم خونه این گلی خانوم هم زودتر از موعدش اومد عیادت ما، حالا تو تصور کن با پایی که تا دم کو........ن تو آتله گلی هم بیاد. خولاصه بساطی داشتیم باهم. دکی هم گفت بخاطر ضعیف شدن این حالتا و ادامه دار شدنش پیش میاد
راستی یادت باشه که اصلیترین نکته سرکشی به بچه ها بوده و هست و خواهد بود.
قبول نیست دیدی گریه کن داری هی خودتو به مرگ می زنی!
مادری زنده بمون که حالا حالا ها باهات کار داریم
ما جنسمون مرغوبه به این سادگی نمی میریم
چند تا پیشنهاد از شاهزاده های همسایه اومده هنوز مفتوحش نکردیم گفتیم با حضور بزرگترا باشه!
شاه بیاد با لشگرش شاهزاده ها دورو برش آیا برم آیا نرم...
نانازی جون من نمیتونم برا صبا کامنت بذارم. میشه لطف کنی اینو براش کپی کنی؟
صبا جونم منم چند ساعته پری....ود شدم. منم همین مشکل زنکشی رو دارما. تازه هنوز ترازوی دیجیتالی گیر نیاوردم باید با ترازوی خونه خودمو وزن کنم که کلی خطا داره. شایدم فردا دل دردم خوب شد رفتم باشگاه با باسکول وزن کردم
میشه بگی ماهی رو چجوری درست میکنی بوی بد نده و خوشمزه بشه؟
من فکر میکردم سرکشی ها همیشه انقدر کمه نگو بچه ها تازگیا خسته شدن.
اون برنج و فسنجون هم فدای سرت خانومی پیش میاد گاهی تو که همیشه از این کارا نمیکنی که.
مونس همان تیتیش مامانی میباشد.
نانازی نری حاجی حاجی مکه ها٬ بگو دکترت چی گفت.
سلام نانازی جون
الان حالت چطوره؟ خوبی بهتری؟
سلام هم گروه
نگفتی چرا با چادر و چهار قل و .... ؟
حالت چطوره ؟ :*
ای بیابا! آبجی بزرگه دور جدید شروع شده بدو دختری. حالت خوبه؟
نانازی واقعا که ترکیدم از خنده ...... جالب بود..
سلام گلم بدو بیا امتیازات رو بگو
عزیزم این مطلب گفتم که شاید به دردت بخوره
http://www.iranpressnews.com/zanan/health/2009/9434.htm
اصلا نگران این نباش خواهرم که چادرت گوشش بره کنار چون الان دیگه تقریبا همه ی وبلاگا و سایتها فیلتره و مطمئنا چشم هیچ محرم و نا محرمی به خواهر نانازی نمیفته.
یعنی چی که سایتی که صبا بالا معرفی کرده فیلتره. اینکه دیگه مال خودشونه.
راستی اگر با پای راست بری تو بیمارستان تمام مرضهات شفا پیدا می کنه گلی خانومم چادروشو میکشه سرش میره
سلام مادری
چینتا خوبه؟
تو خصوصی نداری کجا شماره بدم؟
سلام نانازی جون. وای چه وبلاگ خوشگلی داری. اومدم بگم سلام. وای راست میگی روز تقلب مثل کابوس می مونه
نانازی عزیز امیدوارم که سلامت باشی گلم.از راهنماییت ممنونم نمی دونستم و دقت هم نکرده بودم ( خجالت) آخه از خوردن تخم مرغ و مرغ خسته شدم رفتم سراغ همبر!!! می شه اگه تجربیاتت رو درمورد اتکینز نوشتی بگی مال چه ماهی بوده که آرشیوت رو بخونم؟ بازم از اینکه کمکم کردی ممنون
به به چه زیبا گشته اینجا
به به
نازی جون تست دادن نمیخواد من بهت قول میدم هیچی نیست گلم
زودی هم بیا که میخوام باهات شاخ بندازم خانوم گل
قلبونت فعلا
نگا کنا٬ انگار نه انگار سرگروهه. بیا یه اعلام موقعیت بکن دیگه. راستی فردا که میری نگران نباش کلی دعا پشت سرته آبجی گلم بوس بوس بوس