یه هفته شاید بشه ! از خواب و خوراک افتادم . از این خوباش ها! حالم هم خوبه !
یکشنبه هم که خیلی روز خوبی بود و من فرح جونم رو دیدم که اصلا تپل محسوب نمیشن و علاوه بر این اینقده خوشگل هست که آدم دلش میخواد هی زل بزنه توی چشاش . اینقدر با هم حرف داشتیم که نفهمیدیم چطوری دو ساعت گذشت. انگار یه عالمه میشناختمش. بعد هم مهربان رو دیدم که خداییش یه تیکه قلمبه نمک خالص هست, احساس چلانیدن در من بسیار تجلی کرده بود خلاصه که خوش گذشت زیاد. از همینجا هم به شانون خانوم اعلام کنم که عزیز دلم بخدا من جواب تمام اس ام اس هات رو میدم شاید به دستت نمیرسه !! تورو خدا با من دعوا نباش! بیا دوست باشیم بوس باشیم مهربون باشیم . به سلامتی ماه رمضون هم تموم شد دیگه میتونیم همدیگر رو ساعت مناسبی ببینیم !
از یکشنبه به اینور هم با اینکه یه مقداری حال بدنیم رو به سرماخوردگی و اینا رفته ولی کلا خیلی خوبم ! یه تجربه های جدیدی هست توی زندگیم که خیلی دوستشون دارم حتی اگه یه میلیون فرسنگ از عقل به درو باشه !!
مواظب خودتون باشید , عید هست مراسم خودکشان که نیست.
من حسودی ام شد. می خوام بیام تهران
سلام قربونت بشم وره دله مامان بابا خوش بگذره
فرح که عاشقت شد رفتتتتتتتتت
2ساعتو خوب اومدی اگه مهربان کلاس نداشت تا شب پایه بودم حرف بزنیم
مهربانم بعد رفتنت سخت اصرار کرد بگم بیایی خونمون
بیا خونمون برامون از این تجربه ی از عقل بدورت بگو که کلا ما خانوادگی تو این فاز هاییم
استقبال میکنیم
بیا برای دخترات می خوام کادو بدم
یعنی این همه من دختر توام یه بار به من گفتی جونننننننننننننننن ؟
آره ؟
گفتی
بعد میگن بچه ها چرا محتاد میشن
من دیگه رفتم دوس پسر بگیرم اونم از نوع محتادش
خوب شد دوست جدید پیدا کردی که ما رو فراموش کنی بعد هی بیای ازش تعریف کنی. کی تو رو با فرح آشنا کرد هان؟ هان؟ کی؟
منم میرم با زی زی محتاد میشم.
از شوخی گذشته یک قرار بگذار توی همین هفته همدیگه رو ببینیم. زود باش دیگه.