ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

ّبـــ.رانــ.کارد بیارید...مـــ.نو تو.ش بــــ..ذارید

عین این آدمایی که هول میکنن دست و پاشون میلرزه بعد نمیتونن هیچ کاری رو درست انجام بدن شدم . نمیدونم چرا کارا درست پیش نمیره . یعنی واقعا دچار استرس شدم . بعد تازه خودم هم میدونم که استرس داشته باشم روی کاهش وزنم تاثیر خیلی بدی داره ولی دست خودم نیست. شما فک کن که حدود دوهفته دیگه من قراره بیام ایران و بعدش آخرای خرداد عروسی هست و من هنوز لباس ندارم که اون البته بیخیال! بالاخره لـــ..خت که نمیمونم ولی اینکه این همه زحمت بکشی و اصلا فرقی نکرده باشه هی توی سرم میپیچه ! فک کن که عروسی این داداشه یکی از بزرگترین آرزوهای زندگی من بوده و هست . نه اینکه اون یکی مهم نباشه ها ولی این داداش کوچیکه رو خیلی دوست دارم و یه جورایی خدا دوباره به ما داده (الان گریه ام میگیره دوباره ها!!) بعد من همش تصور میکردم که توی عروسی این فلان کنم و بیسار و اینطوری و آنطوری و با توجه به سابقه رژیمی که داشتم و میدونستم که توی یکی دو ماه قشنگ میتونم خودم رو بترکونم با خیال راحت شروع کردم به رژیم سفت و سخت و این دفه ورزش هم چاشنی اش کردم که حسابی ترکیدنی باشم . ولی گوییا ترکیدن از اون طرف شوخی اش گرفته و من قراره توی عروسی داداشه قل بخورم . با این اخلاق گه مرغی ای که از خودم سراغ دارم میدونم وقتی چاق باشم یا احساس چاقی داشته باشم اصلا نمیتونم خوشحال باشم توی عروسی یا جمع و اینقدر اعتماد به نفس انی (همون عن) دارم که مثلا یه دفه دخترخاله عروسمون بیاد وسط با اون هیکل خوشگل و قد بلندش !! ممکنه من حتی بیهوش هم بشم از شدت افسردگی!! بعد کلیه جملات کلیدی و مثبت و اینا رو هم هی تکرار میکنم ولی انگار به چینتا بگی ماهی نخور!!! دقیقا همون اثر رو روی من داره !!

تازه دیروز داشتم توی آینه خودم رو برانداز میکردم هی واسه خودم نوشابه باز کردم گفتم وای چقده جمع و جور شدم و وای الان همه دارن با حسرت نگاه میکنن منو ( از اون روزای خود لاغر بینی شدید) بعد البته زودی پریدم روی ترازو که همون عدد نازنین 75/2 رو نشون دادن ایشون بعد خانواده برای جلوگیری از افسرده شدن اینجانبه و متعاقب آن محرون شدن آنجانب از شام شب (یعنی منظورم اینه که بخاطر خودش هاااا) سریع فرمودن سایزت عوض شده و ماهیچه ساختی و این شعارهایی که خودم همیشه به همه میدم . ما هم همین دیشبی اون لباسه که چینتا و بینتا روز مادر برامون خریدن پوشیدیم ببینیم اونجاهایی که کش میومد دیگه الان باز شده یا نه !!! که دیدیم ای دل غافل نه تنها باز نشده بلکه بقیه قسمتهاش هم دارن کش میان. خدا رحم کرد که بعد از شام بود و خانواده از مصیبتی عظیم در امان موندند ولی دلی از ما خون شد این وسط که نگوووو!!!

بعد حالا همه اینا به کنار پوستم هم در راستای همیاری با برنامه عروسی و اینا دیگه هرچی تو چنته داره ارائه میده !! یعنی از جوش و زخم و دمل گرفتهههههه تا دیروز که کهیر هم به این دلرباییها افزوده شده و عملا بنده دارم از خوشحالی غششششش میکنم .  


پ.ن. پریروز بالاخره نسخه صحافی شده پایان نامه ام رو تحویل دانشگاه دادم . نحس ترین مدرکی که تصورش رو بکنید در مقابل این مدرک من گل رز هست .....