ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

از ره برگشته

خوب من تو این دو سه روزه یهههههههههههه عالمه وزن کم کردم !! و رمز موفقیتم هم در یک نصفه تخم مرغ بود!! جان!؟!؟ نه عزیز فقط یه نصفه تخم مرغ نخوردم ! یعنی منظورم اینکه خوردم ولی قصدم این نبود که رژیم یک تخم مرغی بگیرم . ماجرا این بود که این آشا خانوم (هم آزمایشگاهی من) پریروز تو یه سمیناری بود که غذای مجانی میدادند اینم واسه همه دوستاش منجمله نانازی !! غذا برمیداره میاره غذا هم ناسی لماک بوده 

بعد نانازی هم چون رژیم بوده فقط اون نصفه تخم مرغه رو میزنه به بدن!! و اما بقیه ماجراااااا!!! بقیه نداره دیگه ! تخم مرغ خراب بوده نانازی مسمومیت شدید غذایی میگیره !! آقا یعنی ما پامون رو گذاشتیم خونه پایین بالا شدیم !! بعد چون کلا گلاب به روتون دفع از بالا واسه ما یه جورایی عادی هست زیاد جدی نگرفتیم ولی خوب بعدش دیدیم قضیه به بالا محدود نشد و ..... تا خود صبح من تو موال بود و به سرعت برق آب بدنم رو از دست میدادم ! مشکل اینجا بود که نمیتونستم یه قلپ هم آب بخورم چون بلافاصله ..... (اگه متوجه نشدید شرح بدم براتون!!) خاصه اینکه هی فرت و فورت آب بدنمون خشک میشد و افتان و خیزان خودمون رو به محل مربوطه میرسوندیم و میومدیم و هی هم وزنمون پایین تر میومد یعنی حتی دهه هم عوض کردم ها! (نکته کنکوریش اینه که وسط اون گیر و دار خودم رو وزن هم میکردم تند تند!!) یه دفه دیدم بله دیگه نزدیکه غزل خداحافظی رو بخونم و به همین سرعت بدنم تخیله مایعات کنه رفتنی هستم ! واسه خاطر همین توصیه های ایمنی رو به دختر بزرگم چینتا که مثل سایه همش باهام بود و هی دور و برم میپلکید بچه ام ! کردم و یه نگاهی به خودم انداختم دیدم نه خوبه تر و تمیز هستم فقط یه دولاخ ابرو اضافه داشتم که دیگه مرده شوره باید خیلی ایراد گیر باشه به این هم گیر بده  ! فقط بدی اینطور مردن اینه که میگن یارو اسهال گرفت مرد!! خوبیت نداره دیگه ! مثلا زیر تریلی بری باکلاس تری ! در همین فکرها بودم که دیدم دیگه صبح شده و وقت مردن گذشته ! با هزار سلام وصلوات خانواده رو بیدار کردم و گفتم اگه میخوای این بچه ها بی مادر نشن پاشو بریم دکتر! 

دکتر هم قرص و آمپول و اینا داد و الان نانازی زنده در خدمت شماست . فقط نمیدونم خاصیت این داروها چی بوده خروجی ها رو بسته ولی داخلش همونطوریه ! یعنی اینکه داخل اعضای گوارشی من یه چیزایی قل قل کنان میرن بالا و پایین ! یه موقع دوست دارم مثل بوقلمون یه صدای ققیرقالقووقل هم از خودم دربیارم که متاسفانه مخالف شئونات اینجاست ! وزنم هم خوب بخاطر از دست دادن آب خیلی پایین اومده بود که امروز خودم رو بستم به آب و سعی میکنم جبرانش کنم ! واسه همین برای جدول همون 73 رو رد کردم که روز قبل از مریضی بودم ! تازههههههههه سرصبحی گلی جان بدو بدو اومدن و بر سر زنان و گریه کنان که چی شده نانازی من نبودم چه بلایی سر خودت آوردی ! خودم پذیراییت رو میکنم ! خودم پیشت میمونم ! خودم یار غارت هستم تو خوشحالیها و ناراحتی ها همیشه من همراهت بودم و اینااااااااا.....

نظرات 11 + ارسال نظر
cissy شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:41 ب.ظ http://www.cissy.blogfa.com

یعنی من بین همه غذاهای مالایی از این ناسی لماک بدم میاد شدیدددد الان مسموم شدن تو هم یه دلیل دیگه بهش اضافه کرد

تینا یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:51 ق.ظ

خواستم بگم خدا بد نده که دیدم داده. محلول الکترولیت (آبو نمک و شکر) درست کن یا از این نوشابه ورزشیهای گترویت بگیر بخور. باید بذاری ویروس از بدنت دفع بشه اما آب بدنت رو هم تنظیم کنی.

باز من نوشتم نون سنگک تو اومدی؟! آخه فریزر رو تمیز کردم دیدم تو تا برش اون ته مونده گفتم صداش رو در نیارم بخورمشون! اما انگار قندم رو می بره بالا!

حسن خونه فرنیش اینه که وسایل لازم نیست بخری. مثبت نگاه کن... از همه این سختی ها یه نانازی دیگه بیرون میاد. یکی که آدم خیلی خیلی بهتریه. من اینو مطمئنم!

تینا یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:25 ب.ظ

ببخشید خواهر! شرمنده! اگه این همسر جان همه رو ناخونک نزده بود من الان برات پستشون می کردم. اصلا این شیرینی مایه فتنه است توی خونه و خونواده! خونه مون سوراخ سنبه هم زیاد نداره که بتونم قایم کنم. بجاش اگه برام یه بسته زعفران می اوردن هم بار خودشون کم می شد هم بدردم می خورد هم ارزون تر بود!

شانون دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ق.ظ

ای وای خدای من نانازی جونم مریض شده بود نزدیک بود گروه پایداران بی قهرمان بشه.
خدا رو شکر که بهتره. اگه عرق نعنا داشتی می خوردی خیلی خوب بود مثل آب روی آتش می مونه عالیههههههه
چه بامزه که توی همون حین دهه هم عوض کردی و دوباره برگشتی. مواظب خودت باش

شانون سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ق.ظ

بخدا نانازی من حاضرم هر چی که تو بگی. همین که بهم پیشنهاد دادی خوشحالم کرد. من پایه هستم. که حداقل بخاطر گل روی تو هم که شده بیشتر مواظب باشم. امیدوارم تا عید هر دو مون زیر ۷۰ باشیم. خیلی دیگه برام آرزو شده. خسته شدم میخوام قالشو بکنم. پارسال عید ۶۹ بودم امسال۷۲ آخه زشت نیست؟

زی زی سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 ق.ظ http://zeinab20.blogfa.com

عزیزمی .کی حلت بد بود تو
چرا نگفتی بزنمش

شانون سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:04 ب.ظ

من که از امروز دیگه مراقبم. هر چند که سرماخورده ام و دماغم آویزونه ولی امشب فقط همون سوپه رو می خورم که خیلی کم کالری بود. دیگه می دونم که اینجا یک رقیب سرسخت و بی نظیر دارم

آزی سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ http://azyparvazn.blogfa.com/

بلا به دور نانازی جان.تو الان نخبه ای ازین دام ها زیاده برات کمی مراقب باش یه پیشمرگی چیزی دوروبرت داشته باش فدایی مدایی.
خدا نصیب کافر نکنه آبجی

من چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:34 ق.ظ http://www.mitunam.blogfa.com


ای تخم مرغ پدرسوخته
حالا که تخم مرغه رو خوردی و دفعشم کردی دستم بهش نمیرسه میخوای بگم هم آزمایشگاهیتو از اونجا آویزون کنن بیام تنبیهش کنم؟

شانون چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:20 ب.ظ

در چه حالی نانازی ؟ رژیم چطوره؟

یه دوست پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ق.ظ

سلام
هی خوندم و هی خندیدم نانازی..
همیشه بنویس...
شیفته لفظ قلمتم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد