آدم واقعا هیجان زده میشه بابت این همه احساسات رقیقانه ای که شما نسبت به ادامه زندگی و خانواده و اینا دارید یعنی یه کدومتون هم محض رضای خدا نیومد بگه نانازی برنامه کم کربت در چه حاله !؟ آخه خوب من اگه میخواستم این همه غیرت صرف این موضوعات کنم که تا حالا از پای دراومده بودم ! حالا اینجا که خوبه سالی ماهی یه دوست اینترنتی میاد ، دو سه روزی میمونه و میره ! لابد ایران که بودم باید خودکشی میکردم که خانواده هر روز از کلاس که میومد خونه سیل عاشقان و کشتگانش صف میکشیدن و زنگ میزدند و .... البته نود درصدشون بخاطر نمره و اینا بود ها ! لامصب این دانشجوها اینقدر علمی و حتی عملی ! بودند که حاضر بودند خدمات ویژه به استادشون بدن که نیم نمره بالاتر برن! یعنی فداکاری در راه علم تا اینقدر!؟ خلاصه اینکه فکرتون رو بابت اینچیزا مشغول نکنید دوستان !
بله از اونجاییکه اینجا مثلا یه وبلاگ رژیمی هست من گفتم یه خبری از برنامه زندگیم بدم ! نه اینکه اینجا خواننده زیاد داره و همه هم منتظرن که ببینن من چه میکنم ! آره ! داشتم میگفتم . بنده سه روز مثل بچه های خوب کم کرب گرفتم و حسابی مواظب بودم ولی ورزش نکردم ! پیاده روی معمولی و اینا رفتم ها ولی به عنوان ورزشی نه ! بعد دیگه تولد دخمل طلای دوستم دعوت شدیم که دیگه هرطوری حساب کنی کیک کربوهیدرات داره خداتّا!! تازه بعدشم رفتیم شام تندور و نان خوردیم جاتون خالی که کلی هم اونجا کرب به بدن زدیم ! بعد حالا ماجرا به اونجا ختم نشد که ! فرداش هم با همین دوستم و سیسی رفتیم جاسکو که مثلا حراج زده بودن! خوب بعد گشنه شدیم و ...... بگذریم ! دوباره ولی از ترس اون خارجکیها و آبروی وطن و اینا از دیروز زدم به خط کم کرب و چون دیروز هوا خیلی خیلی خیلی خیلی خوب بود و یه نم نم بارون و نسیم خنکی میومد و البته باید بدونید که تو مالزی این یعنی معجزه !! دیگه هی من پیاده روی کردم ! هی دویدم ! هی راه رفتم ! همش هم به قصد ورزشی ها ! بعد دیگه بارون یه کم شدید شد رفتیم نشستیم تو ماشین دلمون نیومد این هوا رو ول کنیم بریم بالا تو خونه ! دوباره بارون که قطع شد من رفتم چای آوردم و هی چای ریختم هی دور محوطه راه رفتم هی چایی سرد شد! ولی آی کیف میداد! دیگه اخراش هیجان زده شده بودم عین اسب میدویدم ! جاتون خالی بعدشم یه چای مشتی به بدن زدیم و اومدیم بالا و تازه فهمیدم چه بلایی سر خودم آوردم !! الان حتی ناخنهام هم درد میکنه !!
همین دیگه اینم گزارش چند روزه من ! تا ایشالا به امید کائنات منم یه روزی مدون شدم و مثلا روز به روز برنامه نوشتم !!
نانازی من از این رفتارهای تو یاد یه خاطره بد میفتم و اصلاً دوست ندارم اون خاطره برای تو تکرار بشه . پس خواهش میکنم یه کم بیشتر روی خانواده حساسیت به خرج بده !
و اما در مورد رژیم کم کرب ، من که تو پست پیش گفتم ، چرا میگی هیچکس نپرسید ؟؟؟ :( حالابگذریم . خب بیا دقیق بنویس چی میخوری دیگه . یادته یه روزگاری جدول میکشیدی باقلوا ؟ ای یادش بخیر چه روزایی بود ... حالا هم جدول پیشکش بیا مثلاً تو یه خط بنویس مثلاً صبحانه فلان چیز ، نهار فلان چیز و...
باشه ؟ منتظرما
باه که یادم میاد . اوه مامی :)))
نانازی خانوم خیلی هم خوب یادمه . بیشتر از یکسال پیش بود . اولین مسابقه صبا که منم برای اولین بار بود شرکت میکردم . بعد یادمه تو یه بار 4 ساعت پیاده روی داشتی . اصلاً تو این وبلاگ نبود که ، تو قبلی بود که فیلتر شد . اصلاً بخاطر اون پیاده روی هات فکر کنم فیلتر شد !!!
ایول پیاده روی باعث میشه وبلاگ ف.ی.ل.ت.ر شه؟
در مورد کم کرب: آقا من هی به روی خودم نمیارم، هی تو باز تکرار می کنی؟
رسما اعلام می کنم که صورتی با رژیم کم کرب مخالفه!
دیگه اینکه: یه آقا داداشمون بگو حیف چشای این عروس خانوم! تو لیاقتت همون چش تنگاس!
(خواهر شوهریِ معکوس!)
:)
نانازی هم مثل من یهو جوگیر می شه.الان بهتری؟
نانازی خدایی رژیم کم کرب خیلی سخت ودوست نداشتنیه خوب مثل بقیه کم خوری کالری شماری کنی که بهتره.بعد اونجا شما دانشگاهتون جیم داره حتما.چرا نمی ری یه کلاس جدید حتی یه رقصی چیزی؟
یه سوال بی ربط
کی میای ایران ؟
به امید کائنات
خواننده که کم نداره نوازنده کم داره! چه می دونم والله! آدم فکر می کنه تو نسبت به هر چی رژیمه آلرژی پیدا کردی خوب می ترسه بپرسه! مخصوصا رابطه فامیلی حیثیتی هم در کار باشه.
راستی ناخون دردت خوب شد!؟ (به حق چیزای نشنیده!)
کی گفته که اینجا خواننده نداره؟ خواننده که داره هیچ . رقاص هم داره مثل شانون. میگم حواست رو جمع کن ها همین مسائل باعث شد که من سفت و سخت رژیم بگیرم. اون موقع ما هم هی می خندیدیم و کول بودیم. ای خداااا.
نانازی جون واقعا از نوشته ها ت لذت می برم.