خوب ! من زنده هستم ! به نظر که اینطور میرسه , کار خاصی هم نمیکنم یعنی نه مشغول درس خواندن هستم نه کار خونه نه رژیم نه دور از جون شما هیچ غلط دیگه ای..... نشستم دارم نگاه میکنم زندگی چطور میگذره ! یه دوستی داشتم از این کلاسای فرادرمانی و اینا میرفت (حالا تاثیری هم در حال عمومی و روش زندگی اش نداشت ) بعد میگفت بشین و درون خودت رو مشاهده کن ! حالا من نشستم و زندگی ام رو مثل یه فیلم نگاه میکنم نه احساسی و نه خواهشی! البته خوب گاهی وقتا یه چیزای جرقه میزنه ها! مثلا ساعت سه نصفه شب یه نفر به شدت از خواب بیدارتون کنه و بعد بگه بیا هندونه بخوریم !! خوب طبیعتا یه حس غریبی مثل سکته کردن یا حتی حرص خوردن به سراغتون میاد ولی زودی میگذره ! به همین سادگی...
نمیدونم دقیقا از کجا شروع شد! و کی به این حالت رسیدم ولی الان فکر میکنم در اوجش هست و خوب امیدواری هست که به زودی فرود بیاد!! دیشب خواب دیدم با هواپیما وسط جاده فرود اومدم ! لامصب عجب دست فرمونی داشتم ها!! یه جاده پیچ پیچی عجیب غریب بود ..... ولش کن بابا کی حوصله داره 16 ساعت خواب رو تعریف کنه !! میگم تازگیا کم خواب هم شدم !!
خلاصه اینکه در حالت منگی خوشی به سر میبرم! نه استرس پایان نامه دارم ! نه غصه اینکه عید ایران نمیرم و نه دلشوره های بی پولی و نه نگرانی آینده ! بعضی ها توی زندگی دردهایی دارند که اینا در مقابلش نخودچیه !! سوار یه قایق سوراخ شدم و زدم به دریا با هر موجی یه خورده میرم پایین تر ! سرخوشی عجیبیه ! خل شدم نه !؟
پ.ن.1.
میدونم که این چیزا جاش توی وبلاگ رژیمی نیست ولی حداقل امیدوارم که اون کسایی که من میشناسمشون و دلم نمیخواد این وبلاگ رو نخونن و بتونم راحت اینجا درد دل کنم !! خیالتون راحت باشه تا اونجایی که من خبر دارم اونا از وجود این وبلاگ خبر ندارن! حالا مگر اینکه یه دفه ای سر از اینجا درآورده باشند که دیگه دنیای مجازی هست و کار نمیشه کرد.
پ.ن.2.
جهت تنویر افکار عمومی اومدم این پست رو گذاشتم !! دیدم فردا پس فردا هست که این میس ری من رو به یه گروهی چیزی ببنده بفرسته اونجا که عرب نی انداخت !! قدیما پسرای شاه پدرشون رو میکشتن تا به تاج و تخت برسن! حالا این میس ری هم خونش از تبار سلطنتی هست دیگه ! مادر بزرگ و جده و اینا هم حالیش نیست !! حالا چی بهش میرسه خدا میدونه !! میس ری مادر اون ترمه های قدیمی رو هم که بخشیدم بهت دیگه چی میخوای از جونم !؟!؟
پ.ن.0
زی زی!؟!؟
من شواهد و مدارکی دارم که شما خانم نانازی با گروه برادران ریگی مرتبت بودی!وحتی اینکه همین اخیرا شب دستگیری عبدالمالک توسط سربازان گمنام امام زمان منو تهدید به قتل با ساطور چاقو و رنده کرد!کاری با نسبتهای خانوادگی ندارم به قول امیر کبیر :اداره امور مملکتی با توصیه عمه و خاله نمی شود!
نه واقعاً فکر میکنی بهشت زیر پاته ؟؟؟؟
میدونی چندوقته منو به امید خدا ول کردی و رفتی ؟؟؟؟؟
نگفتی چی به سر این دختر تک و تنها میاد ؟ نگفتی تو روحیه اش تأثیر میذاره/
آخه من اینا رو به کی بگم ؟؟؟؟؟
مثل اینکه این ماه ، دلشوره های بی پولی ژنتیکیه !
سلام عزیزم. چه عجب ! دیگه داشتم بساطم رو جمع میکردم بیام در خونتون ببینم پابرجایی یا نه؟؟
سلام
عزیزم خوب شد آدرس این وبت را گذاشتی بفهمم حالت خوبه و زنده ای!!!!!!
حالا دورنت را نگریستی؟
می بینی که منم شدیدا هم زنده ام هم مسلح که دشمن تیر نزنه
عبدالمالک ریگی در اعترافت جدید
مسولیت اغتشاشات اخیر سقوط توپولف زلزله بم شهادت حضرت علی شکست مسلمانان درجنگ احد را به عهده گرفت!
هنوز چیزی از نانازی نگفته!من با علاقه دنبال می کنم!
نانازی زنده ای؟؟؟!!! چرا این جا آیکن اشک حلقه زده در چشم اینا نداره؟! خوشحالم که صحیح و سالم فرود اومدی! اگه تعبیر شه نشونه ی خوبیه ها!
تحویل هم که نمی گیری...
البته حس و حالت را درک می کنم اما اون قدر روشن فکر نیستم که توقع نداشته باشم این جا یه خطی چیزی زیر کامنت آم بکشی :(
نانازی پس بد جور توو فضایااا
ایشالا سال تحویل شه خودت از این حال و هوا بیرون میای
حالا خودا رو شکر با سرچ کردن توو روحت به پوچی نرسیدی!