خوب شد این عزیز رو از دست دادیم که من بهونه کافی واسه تنبلی و تن پروری داشته باشم!! خوب یعنی واقعا کی رو دیدید که با شکلات و شیرینی سوگواری کنه !! تازه ذوق هنری ام هم بالا رفته در همین ایام سوگواری انواع و اقسام شیرینی ها و کیک ها رو پختم!! خدای ناکرده زبونم لال اگه یه درجه نسبتش نزدیکتر بود لابد یه رستوران یا حداقل شیرینی فروشی باز میکردم دیگه !!!

ولی خوب بدی ماجرا اینه که با این همه وزنم ثابت مونده ! یعنی حتی یه کمی هم پایین رفته و من میدونم این کاهش وزن طبیعی نیست!! یعنی وزنی که بدون رژیم و ورزش و فقط اط اثر بدخوابیدن و تنشهای عصبی میره پایین بعدش یه دفه میپره بالا!!!

دیروز هم به خانواده میگم یه انگیزه ای چیزی به من بده شاید دوباره شروع کردم !! ایشون هم با کمال عشق و محبت فرمودند که تو خیلی هم خوبی خیلی هم خوش تیپی خیلی ....... (البته اگه اون چاقوهه تو دستم نبود لابد یه چیزای دیگه میگفت !!) خلاصه اینکه من اصلا انگیزه ندارم ! حتی سلامتی واسم انگیزه نیست !! چند وقت پیش به عشق اومدن ایران و اینکه همه بگن واااای چقدر خوش تیپ شدی و اینا خیلی انگیزه داشتم ولی الان تصور رفتم به ایران فقط یه چنگک بزرگ میزنه وسط قلبم !! آخ دوباره دارم میرم روضه ......

حالا اینکه دوستان گرامی دست به دست هم دهید به مهر یه انگیزه واسه من پیدا کنید !! به جون خودم سلامتی و طول عمر و اینا رو که صحبتش رو نکنید !! همین الان راضی هستم برم پشت بوم خودم رو پرت کنم پایین راحت و آسوده !! حالا چرا نمیرم داستان داره ! یعنی اینکه اینا واسم انگیزه نیست !! یه چیز درست و درمون میخوام که حسابی به ذوقم بیاره !!