خوب من واقعا از این کامنتای خیاردوستانه شما خیلی خوشحال شدم ولی باید به حضور انورتون اعلام کنم که در طی این دوروز اخیر خیارای ما تموم شد و خانواده هم هی دست دست کردن که حالا میریم فردا میریم و اینا بعد اینطوری شد که یهویی خودبخودی ها!! چند عدد بیسکوئیت پریدن تو شکم ما!! ذلیل مرده ها چه خوشمزه هم بودن!! دیگه دیدم کم کم دارن بقیه اشون هم روشون باز میشه زودی به خانواده اعلام کردم یا میریم بازار یا اینکه ....... !!!!! هیچی خوب چی میتونستم بگم !! یا اینکه نمیریم !! البته یه کمی هم از روشهای تطمیع و اینا استفاده کردم و گفتم وای!! چقدر دلم میخواست کشک بادمجون درست کنم ولی حیف که بادمجون نداریم !!! و اینطوری شد که ما در عرض ۱۰ دقیقه در بازار داشتیم واسه خودمون قدم میزدیم و بالاخره چشممون به جمال معشوق افتاد و کلی خریداری کردیم !!!!
دیگه روم سیاه واقعا چی بگم !!وقتی مواد لازم رو تو خونه نداشته باشی دستت به خطا میره دیگه !! از من میشنوید همیشه تو خونه تنقلات سالم داشته باشید که یه دفه به راه ناراست کشیده نشید و مثل من نخواهید که دوباره جبران کنید .
درضمن این دوروزه هم خانواده کلا یه کمی بداخلاق شدن !! این گربهه که جدید آوردیم و موقت نگهداریش میکنیم خیلی منو دوست داره و خیلی هم کوچولو هست یعنی هنوز باید شیر میخورده که از مامانش جدا شده ! بعد وقتی میخواد بخوابه یه تیکه از لباس منو میذاره تو دهنش میک میزنه تا خوابش ببره !!! خوب من چیکار کنم که کلا تو خونه دوتا تیکه لباس بیشتر نمیپوشم و بچه دسترسی به همینا داره ! اینکه دیگه ناراحتی نداره !!خوب بر فرض هم که این گربه پسر هم باشه !!!
اون صورتیه من نیستم ها!!! بصورت نمادین تمثیلی از من هست !! یعنی منظورم اینه که من اونقدرا سفید نیستم که !!!