ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

ورژن جدید گل گلی

برای پیغام خصوصی همین گزینه "تماس با من " رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش "تماس با من "

شانازی (0)

البته الان میدونم که شما همه در تعطیلات آخر هفته به سر میبرید و دارید احتمالا واسه وزن کشی فردا آماده میشید اما خوب من باید یه سری حرفا رو بزنم که از غصه دق نکنم بمیرم بی نانازی بشید بعد از فراق و دوری من رو به پرخوری عصبی بیارید و بعد چاق بشید و بعد به روح من لعنت بفرستید و .... حالا!

آره داشتم میگفتم یادتونه که ترازوم خراب شده بود ! هنوزم خرابه و اصلا وزن درستی نشون نمیده ! الان هم نمیخوام برم یه ترازو عقربه ای دیگه بخرم و درثانی فعلا هم موقعیت ندارم که برم یه دیجیتالی خوب بخرم ! از این ترازو آشپزخونه ای ها هم که نهایتا 5 کیلو نشون میدن و خوب انصاف هم داشته باشید میدونید که من نمیتونم خودم رو 5 کیلو 5 کیلو تقسیم کنم ! پس باید از بین ترازوهای بیرون یکی رو انتخاب میکردم و دیگه از این به بعد وزنم رو با اون اعلام کنم تا اینکه دری به تخته ای بخوره و بلیط ما برنده بشه و بتونیم یه ترازوی جدید ابتیاع کنیم ! نزدیک ترین ترازو به من همین ترازوی نسبتا باسکولی درمانگاه دانشگاه هست! که ایشالا خاک توسرش بشه ! (دور از جون همه دوستان و آشنایان و بستگان گرامی و ترازوهای گرامیشون!!) بی شعور احمق پریروز من رو 84 کیلو نشون میداد! البته خوب من نمیتونم در اون وضعیتی که تو خونه خودم رو وزن میکنم اینجا وزن کنم دیگه ! شئونات اجازه نمیده ! ولی خوب دیگه دو کیلو لباس که تنم نیست تو این هوای شرجی و گرم اینجا!! امروز هم که خودم رو وزن کردم (البته با معده و روده و گوش و حلق و بینی پر!!) 75/5 بودم یعنی فکر کن!!! البته خوب امروز یه کمی لباسم ضخیم تر بود چون از اونجایی که من منم تو همین هوای گرم و شرجی هم سرما خوردم !! حالا الان دیگه وقت ندارم دورشهر بگردم شعور سنجی کنم ببینم کدوم یک از ترازوها آی کیوی بالاتری دارند و این رو هم میدونم که واقعا وزنی اضافه نکردم یعنی حداقل تا پریروز که مطمئن بودم ولی بعدش خوب یه کمی خاکی رفتم که اونم نهایتا یه کیلو کاذب بزنه نه این همه کههههههه!!! خوب با این حساب من میخوام دوباره وزنم رو از 75 حساب کنم ! به نظر خودم وزنی اضافه نکردم که برگردونم . این وزنها همه اعداد هستند که داریم باهاشون بازی میکنیم دیگه خوب من دوباره یه عدد دیگه رو مبنا میگیرم چون دیگه میخوام با همین ترازو ادامه بدم ! هر هفته هم با همین لباس میام که دیگه وزنم به لباسم ربطی نداشته باشه !! 

شانون خانوم خیالت راحت شد؟ برو لواشکات رو بذار تو کابینت درش رو هم قفل کن من دوباره عدد وزنی ام رفته بالا!! نه واقعا دلت خنک شد!؟!؟ 

پ.ن. یه حس سمپاتی خاصی دارم ! مثلا زی زنگ میزنه حرف میزنه از همین حرفای عادی ها نه چیز خاص! من از رو امواج موبایل حسش رو میگیرم و بعد از اینکه قطع میکنه بدون هیچ دلیلی  دلم میخواد کله ام رو بکنم تو متکا گریه کنم و جیغ بزنم ! دلم فشار میاد چلونده میشه !! حالا لابد سمپاتیه زیادی بالا گرفته مثلا شانون میره خونه مادرشوهرش قیمه میخوره وزن من میره بالا!! شانس رو دارید!؟!؟ آقاجان! جون هرکی دوست دارید نخورید , نخورید جان من !! وزنش میاد میچسبیه به من !! نخورید! من بیام تو وبلاگا ببینم کسی کله اش رو کرده تو قابلمه ای چیزی همونجا در قابلمه رو میذارم و زیر گاز رو روشن میکنم !! خشونت رو داریدددددددد!؟!!؟

نظرات 8 + ارسال نظر
شانون شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ب.ظ

نانازی خیلی ناراحتم برات بمیرم برای دلت خواهررررر.بخدا ناراحت شدم خیلی ناراحت شدم ولی اون ۸۴ رو اشتباهی ننوشتی؟
ببین من این دو سه روز دلی از عزا در آوردم یعنی بطرز مرگباری لمباندم. فکر نکنی نمی تونم ها. تونستم بعدش هم دل درد. البته اینو صادقانه میگم که هیچچچچچچ لذتی نبردم. امروز م با اجازه ات ۷۳.۵ بودم داشتم دق می کردم .
رگ غیرتم زده بالا از صبح تا حالا فقط یک کیوی و ۵ تا کشمش و یک خرما خورده ام. دیگه میخوام بترکونم دوماه بیشتر به عید نمانده. تو هم ناراحت نباش خواهر همدردیم. از همین امروز شروع می کنیم. ببین علتش هم این بود که این هفته هر چی خوردم قیافه ات نیومد جلوی چشمم. اگه می اومد که نمی خوردم.

من یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:34 ق.ظ http://www.mitunam2.blogfa.com


باز خوبه خودت می دونی که خوب رعایت کردی..
منم یه بار ترازوم باطریش ضعیف شده بود ، می رفتم روش 25 کیلو نشون میداد
خیلی حال می کردم!

به قول شانون جون 2 ماه بیشتر نمونده. (البته اون اجنبیا که عید نمی گیرن ولی کلا گفتم). پس تا عید بترکونیم که لحظه ی سال تحویل بیایم جلوی در و همسایه آبرو داشته باشیم بیایم غیورانه آپ کنیم بگیم وزنم رسیده به فلان

شانون یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ

قربونت برم چرا عکس تو؟ عکس خودم رو می گذارم که از همه وحشتناک ترم. خوبی؟ امروز سبک تری؟

من یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:53 ب.ظ http://www.mitunam2.blogfa.com

شانون دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 ق.ظ

کجایی ناز ناز؟

زی زی چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ق.ظ http://zeinab20.blogfa.com


منم بعد از حرف زدن باهات گریه کردم . توی همون تختی که داشتم باهات حرف میزدم . توی بالش . حس سمپاتی یعنی چی ؟

شانون چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ق.ظ

نانازی کجایی؟ بدو که شدم ۷۱.۵ بعدش شدم ۷۱.۷. اراده رو حال می کنی بخدا؟
اون گاز به کتلت بخدا اندازه یک سکه بود کتلتش هم نازک بود. این روزها خیلی مراقبم.

cissy جمعه 8 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ب.ظ http://www.cissy.blogfa.com

بابا اراده بابا توان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد